جستجو
فارسی
  • English
  • 正體中文
  • 简体中文
  • Deutsch
  • Español
  • Français
  • Magyar
  • 日本語
  • 한국어
  • Монгол хэл
  • Âu Lạc
  • български
  • Bahasa Melayu
  • فارسی
  • Português
  • Română
  • Bahasa Indonesia
  • ไทย
  • العربية
  • Čeština
  • ਪੰਜਾਬੀ
  • Русский
  • తెలుగు లిపి
  • हिन्दी
  • Polski
  • Italiano
  • Wikang Tagalog
  • Українська Мова
  • دیگران
  • English
  • 正體中文
  • 简体中文
  • Deutsch
  • Español
  • Français
  • Magyar
  • 日本語
  • 한국어
  • Монгол хэл
  • Âu Lạc
  • български
  • Bahasa Melayu
  • فارسی
  • Português
  • Română
  • Bahasa Indonesia
  • ไทย
  • العربية
  • Čeština
  • ਪੰਜਾਬੀ
  • Русский
  • తెలుగు లిపి
  • हिन्दी
  • Polski
  • Italiano
  • Wikang Tagalog
  • Українська Мова
  • دیگران
عنوان
رونویس
برنامه بعدی
 

خاطرات استاد، قسمت ۱ از ۴

جزئیات
دانلود Docx
بیشتر بخوانید
هرروز، ما باربیکیو داشتیم. از جنگل، چوب خشک جمع میکردیم، ارزان، مجانی، بنابراین مشکلی نبود. و آواز میخواندیم و تئاتر بازی میکردیم. لوازم آرایشی نداشتیم، پس از ذغال استفاده میکردیم، از ذغالی که آشپزی میکردیم وانواع آرایشهای مختلف را روی صورت میکردیم. و آنها گلهای و برگها را به هم می بافتند، و تاج هایی درست میکردند، یا وسایل تئاتری و نقش بازی میکردند. ما خیلی می خندیدیم! در آنزمان خیلی خوب بود.

دانلود عکس   

بیشتر تماشا کنید
همه قسمت‌ها  (1/4)
1
2023-04-06
4572 نظرات
2
2023-04-07
3486 نظرات
3
2023-04-08
3151 نظرات
4
2023-04-09
3209 نظرات
بیشتر تماشا کنید
آخرین ویدئوها
به اشتراک گذاری
به اشتراک گذاشتن در
جاسازی
شروع در
دانلود
موبایل
موبایل
آیفون
اندروید
تماشا در مرورگر موبایل
GO
GO
Prompt
OK
اپلیکیشن
«کد پاسخ سریع» را اسکن کنید یا برای دانلود، سیستم تلفن را به درستی انتخاب کنید
آیفون
اندروید